برهم زنندۀ عالم. بمجاز آنکه مردمان را فریفتۀ زیبائی خود سازد. بغایت زیبا. سخت خوش صورت و دلفریب: پری پیکری بود محبوب من بدو گفتم ای عالم آشوب من. سعدی (بوستان). گر در قیامتت هست این ناز عالم آشوب خوش آفتی است در پیش هنگامۀ جزا را. عرفی
برهم زنندۀ عالم. بمجاز آنکه مردمان را فریفتۀ زیبائی خود سازد. بغایت زیبا. سخت خوش صورت و دلفریب: پری پیکری بود محبوب من بدو گفتم ای عالم آشوب من. سعدی (بوستان). گر در قیامتت هست این ناز عالم آشوب خوش آفتی است در پیش هنگامۀ جزا را. عرفی
نشأۀ شراب و عالم شراب و حالت می نوشی. (غیاث اللغات) (آنندراج). حالت باده گساری. حالت می خوری. (از ناظم الاطباء) : نیست باکم ازفلک امشب که با او می خورم عالم آب است پندارم که آبش برده است. آشوب مازندرانی (از آنندراج). ترا که عالم آئینه عالم آب است چه احتیاج به تحصیل بادۀ ناب است. صائب. ساقی چه دهی پند من این بزم شراب است از گریه مرا منع مکن عالم آب است. محمد قلی سلیم (از آنندراج). هیچ منظوری ببزم می کشان چون شیشه نیست عالم آب است آنجا سبزه مینا خوشست. کلیم (از آنندراج)
نشأۀ شراب و عالم شراب و حالت می نوشی. (غیاث اللغات) (آنندراج). حالت باده گساری. حالت می خوری. (از ناظم الاطباء) : نیست باکم ازفلک امشب که با او می خورم عالم آب است پندارم که آبش برده است. آشوب مازندرانی (از آنندراج). ترا که عالم آئینه عالم آب است چه احتیاج به تحصیل بادۀ ناب است. صائب. ساقی چه دهی پند من این بزم شراب است از گریه مرا منع مکن عالم آب است. محمد قلی سلیم (از آنندراج). هیچ منظوری ببزم می کشان چون شیشه نیست عالم آب است آنجا سبزه مینا خوشست. کلیم (از آنندراج)